مردی با اتاق جادویی!
سید رضا شفیعی نژاد نیاکوئی مرد تعمیرکار به جای تعویض کار بیمارستان کودکان بهرامی
تازه در کتابخانه بیمارستان بهرامی مشغول به کار شده بودم. کتابخانه چندین سال توسط کارکنان مختلف بیمارستان اداره شده بود و کتابداری که تحصیلاتش در رشته کتابداری باشد، مسئول کتابخانه نشده بود. فضای آشفته کتابخانه مرا بر آن داشت تا آنجا را مطابق با استانداردهای کتابخانه ای تغییر دهم. اولین تغییر، تغییر دکوراسیون کتابخانه بود. با شروع تغییرات کم کم نیاز به تعمیرات و تهیه برخی وسایل به وجود آمد. بعد از پرس و جو از همکاران، همه مرا به آقای سید رضا شفیعی نژاد نیاکوئی مسئول خدمات بیمارستان ارجاع دادند. ایشان هر جا تعمیری نیاز بود، در اسرع وقت برای کتابخانه انجام می دادند. حتی زمانی که آن کار در حیطه مسئولیتشان نبود. هر جا هر وسیله ای نیاز داشتم که بودجه ای برای خریدش نبود یا کارپرداز قادر به پیدا کردنش در بازار نبود، در اتاق جادویی اش آن را پیدا می کردیم.
اتاق جادویی آقای شفیعی نژاد یک اتاق بسیار کوچک روبروی کتابخانه بود که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن پیدا می شد: قاب عکس های قدیمی، پیچ در مدل ها و اندازه های مختلف، سماور، انواع کلید، برخی وسایل پذیرایی مراسم ها و هر وسیله ای که ممکن بود یک روز به کار بیمارستان بیاید. هر گوشه بیمارستان اگر کسی وسیله ای غیر معمول نیاز داشت، یا بیمارستان بودجه ای برای تهیه آن نداشت، به آقای شفیعی نژاد مراجعه می کرد.
-آقای شفیعی نژاد یک میز 80 سانتی نیاز دارم.
-- الان برایتان پیدا می کنم.
-آقای شفیعی نژاد جامایع ما دکمه اش خراب شده.
-- الان یک دکمه برایش پیدا می کنم و درستش می کنم.
- آقای شفیع نژاد شیشه ی کمدم شکسته. می شود یک شیشه برایش پیدا کنید؟
-- چشم یک شیشه بزرگ دارم الان یک مقدارش را برش می زنم و برای کمدتان می آورم.
کارکنان بیمارستان به اجماع یک عبارت برای او به کار می بردند: مرد تعمیرکار به جای تعویض کار! خدماتی که او ارائه می کرد باعث می شد بودجه بیمارستان صرف خرید وسایل غیرضروری نشود و با تعمیر وسایل، میلیون ها تومن در بودجه آن صرفه جویی شود.
مردی همیشه در حال کار کردن. به ندرت کسی او را با لباس های تمیز و پشت میز کارش پیدا می کرد. همیشه پا به پای نیروهایش در حال کار کردن بود. هر گاه کسی او را صدا می زدند، کاملا قابل حدس بود که نیاز به تعمیر وسیله ای دارد یا وسیله ای نیاز دارد که پیدا کردنش فقط از عهده آقای شفیعی نژاد برمی آید!
از جمله کارکنانی که هیچوقت کنار دستگاه حضور و غیاب، منتظر تمام شدن ساعت خروج اداری و ثبت خروج دیده نمی شد. مردی بی نیاز از تلاش برای دیده شدن. ساعت ها خارج از ساعت اداری مشغول به کار بود.
روزی قرار بود یک مراسم در بیمارستان داشته باشیم. روز قبلش آقای شفیعی نژاد با اینکه خودش مسئول خدمات بود، پا به پای سایر نیروها تا دیروقت مشغول آماده کردن وسایل و محل مراسم بود. روز مراسم، بعد از تمام شدن آن و رفتن مهمان ها، همه نیروها خسته از دو روز تلاش سخت، نشستند تا کمی استراحت کنند. یکی از همکاران مقداری از وسایل پذیرایی را که باقی مانده بود، برای پذیرایی از سایر همکاران آورد. آقای شفیعی نژاد حتی حاضر نشد از آنها استفاده کند. او گفت باید آنها را به فروشگاه پس بدهیم تا در هزینه های بیمارستان صرفه جویی کنیم.
منش و رفتار آقای شفیعی نژاد یک الگوی بسیار مناسب برای کارکنان بخش دولتی است. کارکنانی که بیت المال نزد آنها امانت است. کار کردن برای رضای خدا. خدایی که شاهد و ناظر به اعمال همه ماست.
فعل «بود» را در این نوشته به کار بردم چون آقای شفیعی نژاد در ابتدای سال 1400 بازنشسته شد. او از بیمارستان ما رفت تا مرحله ی جدیدی از زندگی اش را شروع کند. زندگی که امیدواریم برای ایشان و خانواده محترمشان پر از شادی، تندرستی و آرامش همیشگی باشد.
ارسال نظر